فقط برای امروز

فقط برای امروز زندگی می کنم فقط برای امروز در پرهیز می باشم

فقط برای امروز

فقط برای امروز زندگی می کنم فقط برای امروز در پرهیز می باشم

در دلم مراسم عزاداری به پا است

دلمان می خواهد که مارا دوست داشته باشند بی توقع بی انتظار بی چشم داشت ومانیزبه همین ترتیب  دوست داشته باشیم . آخ که دلمان می خواهد هی راه برود بشیند زندگی کند ولی مار ا قضاوت نکند به ما زخم زند به ما آسیب نزند ومانیز همین طور و ما فقط دوستش داشته باشیم و همین که هست خشنود باشیم و بس. بی هدیه تولد بی جشن تولد بی تمام رسوم های جاری.فقط و فقط باشد.

خدای من،جز تو چه کسی همه این را با هم دارد.

امشب دلم بسی گرفته است.به شدت در فکر پدر مرحومم هستم بارها با خودم فکر کردم اگر زنده بود همین قدر دوستش داشتم یا حالا که نیست در توهم دوست داشتنش به سر می برم ولی خوب صرف نظر از دوست داشتن،دلم برایش تنگ شده.


آن سوی همه ی دلــــــــــــتنگی ها . . . خــــُـــــدایی هست . . .

که داشتنش . . . جبــــــــــــــران همــــــــــه ی نداشتن هاست . .