فقط برای امروز

فقط برای امروز زندگی می کنم فقط برای امروز در پرهیز می باشم

فقط برای امروز

فقط برای امروز زندگی می کنم فقط برای امروز در پرهیز می باشم

.....

حالم خیلی گرفته شده خخخخخخخخخیلی

دلم میخواد این لحظات تموم بشه

بی توجهی من رو می کشه

وقتی به من توجه میشه من میرم بالا انرژی میگیرم حالم خوب میشه و کلی چیزای خوب دیگه.....

763 روز( 2 سال و 1 ماه و 3 روز)

  • امروز این گونه آموختم: 

  • زندگی در ۲۴ ساعت بر اساس اصول برنامه ۱۲ قدمی و ابزارهای برنامه.  
  • غذا می خورم نه برای زنده ماندن و انرزی برای زندگی. بلکه غذا می خورم برای لذت جوئی و برا یفرار از احساسات. 
  • وقتی لج می کنم غذا م یخورم و همواره با خودم در جنگم. در چنگ مدام با خودم. 
  • من همواره با غذا هم می جنگیدم. 
  • بدن و ذهن من گنجایش ( ظرفیت)  پذیرفتن احساسات را ندارد. 
  • با همه این اوصاف من از عدم سلامت عقل برخوردارم و برای همین در قدم ۲ آمده است که نیروی برتری باید سلامت عقل را به من بازگرداند .  

هیچ کس در اندازه های بشری نمی تواند سلامت عقل را به من بازگرداند جز کسی که من رو خلق کرده می تونه من رو فیکس کنه و من فقط از خالق خودم می خوام تا منو سالم کنه .

  •  من با بیماری وسواس فکری به دنیا اومدم که یکی از نمودهای وسواس فکری پرخوری می باشد . برای یکی م یتونه روابط و انواع مختلف اعتیاد باشه هر آن چه که باعث بشه ارتباط من با دنیای واقعی قطع بشه هر آنچه که بتونه به من کمک کنه تا کمتر درد بکشم اما من وقتی فهمیدم که پرخورم دارم به نوع دیگری درد می کشم می دونم که عقل سالمی ندارم اما در کمک گرفتن از اصول برنامه هم کاهلی می کنم. 
  • کاهلی یکی از نقص های من  می باشد که بهش معترفم.
  • حال به خدا می گوئم تو به من بگو من امروز چی کا رکنم وچگونه در خدمت بندگان تو باشم و تو به من بگو من با چه کسی معاشرت کنم؟
  • گیرنده های خودم را روشن می کنم(وقتی آگاهی دارم) و صدای خداوند را می شنوم.


بیماری وسواس فکری

بیماری درشت نمائی

من همه چیز ها را در اندازه های اغراق گونه می بینم.

غم

خوشحالی

.

.

.

میکروب رو در اندازه های غیر واقعی در حد غول.نوعی دیگر از وسواسی.

داشتن برنامه غذائی سخته اما نه آنقدر سخت.

کم کردن وزن خخخخخخخخخخخیلی سخته اما من نمی تونم هر مشکلی رو در اندازه های واقعی اون ببینم. عادت دارم بزرگ نمائی کنم و یک ذره بین مدام دستمه . دارم آدم ها رو قضاوت می کنم دارم روی رفتار آدمها اسم می گزارم.

حال خوب و حال بد من به حال خوب و حال بد دیگران وابسته است.دیگران به راحتی می تونند حال من را تغییر دهند.و آن قد که دیگران م یتونند من رو عصبانی کنند از من نیرومندتر اند و من دچار خشم مفرط میشم.

من در بیان احساسم افراط می کنم چون نمی توانم مسائل را داندازه های واقعی آن ببینم.

در یک جائی از دنیا من ارتباطم رو با واقعیت از دست دادم.

غذا می خورم برای ح ا ل ش برای لذتش نه برای این که بتونم زنده بمونم و زندگی کنم دنبال لذتی هستم و دنبال تغییر حال خودم هستم بیرون از خودم.در صورتی که باید خوشحالی و لذت را در درون خودم جستجو کنم و در دنیای غیر از درون من وجود ندارد.

از ویکی‌پدیا:

فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی برای کاهش اضطراب خود که ناشی از فکر مزاحم، دست به انجام عملی می‌زند که اضطراب او را کاهش دهد که این خود می‌تواند به شدت اختلال کمک کند.[