فقط برای امروز

فقط برای امروز زندگی می کنم فقط برای امروز در پرهیز می باشم

فقط برای امروز

فقط برای امروز زندگی می کنم فقط برای امروز در پرهیز می باشم

روزی برای تو

هر کاری که می‌کنی، امروز در هر جا که هستی، دنبال چیزهایی باش که دوست داری. به دنبال فناوری‌ها و اختراعاتی باش که دوست داری. دنبال ساختمانی باش که دوست داری. دنبال خودرو، جاده‌ها، کافه‌ها، رستوران‌ها و فروشگاه‌هایی باش که دوست داری. در خیابان یا در فروشگاهی قدم بزن، فقط با قصد پیدا کردن تمام چیزهایی که دوست داری. به دنبال ویژگی‌هایی باش که در افراد دیگر دوست داری. به دنبال هر آنچه در طبیعت دوست داری باش - پرندگان، درختان، گل‌ها، بوی گل‌ها و رنگ‌های موجود در طبیعت. آنچه را دوست داری ببین. آنچه را دوست داری بشنو. در مورد هرچه دوست داری حرف بزن

راندا برن

دوباره فکر کن

نگذار کسی یک اولویت در زندگی تو بشه،

 

وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی اونی...

 

یک رابطه بهترین حالتش وقتیه دو طرف در تعادل باشن.

 

هیچوقت شخصیت خودت رو برای کسی تشریح نکن، 

 

چون کسی که تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره،

 

و کسی که ازت بدش بیاد باور نمی کنه.

 

وقتی دایم میگی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشی.  

 

وقتی دایم میگی وقت ندارم،

بعد هیچوقت زمان پیدا نمی کنی.

وقتی دایم میگی فردا انجامش میدی،

اونوقت فردای تو هیچ وقت نمیاد. 

وقتی صبحا از خواب بیدار میشیم، ما دوتا انتخاب داریم.

برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم، یا بیدار شیم و رویاهامون رو دنبال کنیم.  

انتخاب با شماست...  

ما کسایی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم.

ما گریه می کنیم برای کسایی که به فکرمون نیستن.

و ما به فکر کسایی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن.  

این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره.

اگه این رو بفهمی، هیچوقت برای تغییر دیر نیست.

وقتی تو خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند.

وقتی ناراحتی جواب نده.

وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر.

دوباره فکر کن... عاقلانه رفتار کن

یادمان باشد که . . .

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم

یادمان باشد با یک مطلب در مورد کسی قضاوت نکنیم! حتی اگر با اون مطلب مخالف بودیم!

یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد .

 

یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .

 

یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .

 

یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست .

 

یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم .

 

یادمان باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .

 

یادمان باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که که دلی نو بخرم .

 

یادمان باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .

 

یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .

 

یادمان باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .

 

یادمان باشد که : آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته اند و او را راه می برند .

 

یادمان باشد که : لزومی ندارد همانقدر که تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم .

 

یادمان باشد که : محبتی که به دیگری می کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد .

 

یادمان باشد که : برای دیدن باید نگاه کرد ، نه نگاه !

 

یادمان باشد که : اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید .

 

یادمان باشد که : دلخوشی ها هیچکدام ماندگار نیستند .

 

یادمان باشد که : تا وقتی اوضاع بدتر نشده ! یعنی همه چیز رو به راه است .

 

یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .

 

یادمان باشد که : آرامش جایی فراتر از ما نیست .

 

یادمان باشد که : من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم .

 

یادمان باشد که : برای پاسخ دادن به احمق ، باید احمق بود !

 

یادمان باشد که : در خسته ترین ثانیه های عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!

 

یادمان باشد که : لازم است گاهی با خودم رو راست تر از این باشم که هستم .

 

یادمان باشد که : سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته اند ، هرکسی سهم خودش را می آفریند .

 

یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود، به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست .

 

یادمان باشد که : پیش ترها چیز هایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند .

 

یادمان باشد که : آنچه امروز برایم مهم است ، فردا نخواهد بود .

 

یادمان باشد که : نیازمند کمک اند آنها که منتظر کمکشان نشسته ایم .

 

یادمان باشد که : من « از این به بعد » هستم ، نه « تا به حال » .

 

یادمان باشد که : هرگر به تمامی نا امید نمی شوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی .

 

یادمان باشد که : غیر قابل تحمل وجود ندارد .

 

یادمان باشد که : گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد .

 

یادمان باشد که : خوبی آنچه که ندارم اینست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود .

 

یادمان باشد که : با یک نگاه هم ممکن است بشکنند دل های نازک .

 

یادمان باشد که : بجز خاطره ای هیچ نمی ماند .

 

یادمان باشد که : وظیفه ی من اینست: «حمل باری که خودم هستم» تا آخر راه .

 

یادمان باشد که : منتظر ِ تنها یک جرقه است ، انبار مهمات .

 

یادمان باشد که : کار رهگذر عبور است ، گاهی بر می گردد ، گاهی نه .

 

یادمان باشد که : در هر یقینی می توان شک کرد و این تکاپوی خرد است .

 

یادمان باشد که :همیشه چند قدم آخر است که سخت ترین قسمت راه است .

 

یادمان باشد که : امید ، خوشبختانه از دست دادنی نیست .

 

یادمان باشد که : به جستجوى راه باشم ، نه همراه .

 

یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .

 

یادمان باشد که . . . یادمان باشد . . .

بحث

با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.

با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند .

از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود .

با کودک بحث نکنم چون مرا با دانش خویش می سنجد و هم سطح خویش می پندارد.

درخواست های من از خدا

از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد

خدا فرمود: خودت بایدآنها را رها کنی


I asked God to take away my habit

God said, no

It is not for me to take away, but for you to give it up


از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد

فرمود: لازم نیست،روحش سالم است، جسم هم که موقت است


I asked God to make my handicapped child whole

God said, no

His spirit is whole, his body is only temporary


از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند

فرمود: صبر، حاصل سختی ورنج است. عطا کردنی نیست، آموختنی است

I asked God to grant me patience

God said, no

Patience is a byproduct of tribulation. It isn't granted, it is learned


گفتم: مرا خوشبخت کن

فرمود: «نعمت» از من، خوشبخت شدن از تو


I asked God to give me happiness

God said, no

I give you blessings; happiness is up to you


از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند

فرمود: رنج ازدلبستگیهای دنیایی جدا و به من نزدیکترت میکند


I asked God to spare me pain

God said, no

Suffering draws you apart from worldly cares and brings you closer to me


از او خواستم روحم را رشد دهد

فرمود: نه، تو خودت باید رشد کنی من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس میکنم تا بارور شوی

I asked God to make my spirit grow

God said, no

You must grow on yours own! But I will prune you to make you fruitful


از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم

فرمود: برای این کار من به تو «زندگی» داده ام


I asked God for all things that I might enjoy life

God said, no.

I will give you life. So that you may enjoy all things


از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد، من همدیگران را دوست بدارم.

خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد

I asked God to help me love others, as much as He loves me

God said: Ahah, finally you have the idea

از آدم‌ها بت نسازید؛ تا مجبور نشید یک روز اون‌ها را بشکنید!